Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 155 (1441 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
Ich sehe Ihrer Antwort entgegen. U من در انتظار دریافت پاسخ شما هستم.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Rückantwort {f} U پاسخ نامه ای [پاسخ به پیام پست الکترونیکی ] [پاسخ زبانی دفاعیه]
Ich bin gleich soweit. U من تقریبا آماده هستم. [من تا چند لحظه دیگر آماده هستم.]
Ich bin من هستم
Ich bin Iranerin . U من ایرانی هستم. [زن]
Ich bin [mir] sicher, dass ... U من مطمئن هستم که ...
Wo bin ich? U من کجا هستم؟
Ich bin in Ihrem Alter. U من هم سن شما هستم.
Ich habe Hunger U من گرسنه هستم
Ich bin Iraner . من ایرانی هستم. [مرد]
Im Vergleich zu dir bin ich schlank. U در مقایسه با تو من لاغر هستم.
Ich teile deine Ansicht [Meinung] , dass... U من با تو همنظر [همعقیده] هستم که ...
Ich bin fremd hier. U من اینجا غریبه هستم.
Ich bin beim Kochen. U من در حال آشپزی هستم.
Ach, du auch! [Willkommen im Club! ] U من هم درشرایطی مشابه هستم !
Ich bin sehr fröhlich. من خیلی شاد هستم.
Ich bin mir dessen sicher. U من درباره اش مطمئن هستم.
Ich fühle mich wie das fünfte Rad am Wagen. U من حس می کنم [اینجا] اضافی هستم.
Ich kann nicht klagen. U من گله ای ندارم. [من راضی هستم]
Ich bin seit fünf Tagen hier. U من پنج روز که اینجا هستم.
Ich bin seit fünf Tagen hier. U پنج روزه که من اینجا هستم.
Erwartung {f} U انتظار
Ich stehe Ihnen gerne zur Verfügung. U من با کمال میل در اختیار شما هستم.
Ich bin ganz Ihrer Ansicht. U من کاملا با نظر شما موافق هستم.
Ich bin zwar sein Vater, aber ... U واقعیت دارد که من پدرش هستم اما ...
Ich freue mich, Dich bald wieder zu sehen. U منتظر دیدار دوباره شما هستم.
Ich bin um achzehn Uhr dort. U ساعت شش بعد ظهر آنجا هستم.
Ich kann nicht mehr. U من سیر شدم [هستم] . [اصطلاح روزمره]
träumen U انتظار داشتن
Wartezimmer {n} U اتاق انتظار
warten U انتظار کشیدن
erwarten U انتظار داشتن
voraussichtlich <adj.> U انتظار می رود
Wartesaal {m} U تالار انتظار
Dann hat sie mich unmotiviert gefragt, ob ich Hunger habe. U سپس او [زن] از من بی دلیل پرسید که آیا من گرسنه هستم.
Ich freue mich schon aufs Wochenende. U من مشتاقانه منتظر تعطیلات آخر هفته هستم.
Ich bin schon gespannt, was als nächstes kommt. U من بی تاب [کنجکاو] هستم که پس از این چه می شود [می کنند] .
Ich habe einen Kater. U خمار [صبح شبی که مست بودند ] هستم.
Es hat mich niemand geschickt, ich bin aus eigenem Antrieb hier. U هیچکسی من را نفرستاد من بحساب خودم اینجا هستم.
Lobby {f} U سالن انتظار هتل
eine Woche bangen Wartens U یک هفته انتظار با نگرانی
etwas [Dativ] entgegensehen U انتظار چیزی را داشتن
erwartungsvoll <adv.> U با چشم داشت [با انتظار]
gespannt <adv.> U با چشم داشت [با انتظار]
tüfteln U انتظار [فراوان] کشیدن
in Aussicht U مورد انتظار [در برنامه ]
Ich mag Fußball, obwohl ich oft unterwegs bin. U با اینکه من اغلب در سفر هستم من فوتبال دوست دارم.
Ich bin schrecklich gespannt zu hören, was passiert ist. [umgangssprache] U خیلی هیجان زده هستم که بشنوم چه اتفاقی افتاده.
Ich freue mich sehr, Sie bald zu treffen. U من خیلی مشتاقانه منتظر دیدار با شما به زودی هستم.
Ich bin alt genug, um auf mich selbst aufzupassen. U من به اندازه کافی بزرگ هستم که مواظب خودم باشم.
Ich bin bereit, mich neuen Herausforderungen zu stellen. U من حاضر هستم جوابگوی [مواجه] چالشهای تازه بشوم.
Ich freue mich sehr auf ein baldiges Treffen mit Ihnen. U من خیلی مشتاقانه منتظر دیدار با شما به زودی هستم.
Ich bin vielleicht vernagelt, aber ich verstehe es nicht. U حتی اگر فکر کنی من کند هستم ولی من نمیفهممش.
Ich denke an ein zweites Kind, denn ich werde auch nicht jünger. U من به فکر داشتن کودک شماره دو هستم چون من که جوانترنمی شوم .
kein Wunder ! U انتظار پذیر است [بود] !
erwartungsvoll in die Zukunft blicken U با انتظار به آینده نگاه کردن
soweit sein [erwarteter Zeitpunkt] U رسیدن [زمان مورد انتظار]
zu viel erwarten U بیش از اندازه انتظار داشتن
überfordern U بیش از اندازه انتظار داشتن
Ich bin ein großer Verfechter natürlicher Reinigungsmittel. U من هوادار بزرگی در استفاده از چیزهای طبیعی برای تمیز کردن هستم.
weitere 50 sind geplant U ۵۰ تای دیگر مورد انتظار هستند
Taxistand {m} U توقفگاه تاکسی [برای انتظار مسافر]
Sicht {f} U دور نما [چشم انداز] [انتظار]
Perspektive {f} [auf] U دور نما [چشم انداز] [انتظار]
Erwartung {f} U دور نما [چشم انداز] [انتظار]
Aussicht {f} U دور نما [چشم انداز] [انتظار]
Taxenstand {m} U توقفگاه تاکسی [برای انتظار مسافر]
Chance {f} U دور نما [چشم انداز] [انتظار]
Nummer ziehen! U شماره بکشید! [برای انتظار در ردیف]
Taxistandplatz {m} U توقفگاه تاکسی [برای انتظار مسافر]
Warteschleife mit Musik U انتظار پشت تلفن با موسیقی [در پیش پرده]
Haben Sie WLAN in der Lobby? U شبکه بیسیم رایانه در سالن انتظار هتل دارید؟
Warteschleife {f} U انتظار پشت تلفن [تا کسی آنطرف جواب دهد]
Ich hatte auf seine Hilfe gehofft, allein ich wurde bitter enttäuscht. U من انتظار کمک او [مرد] را داشتم در عین حال من به شدت نا امید شدم.
nein <adv.> U نه [پاسخ]
Entgegnung {f} U پاسخ
ablehnende Antwort U پاسخ رد
Antwort {f} U پاسخ
als Antwort auf U در پاسخ به
Stellungnahme {f} U پاسخ
Rückmeldung {f} U پاسخ
Beantwortung {f} U پاسخ
als Reaktion auf U در پاسخ به
Erwiderung {f} U پاسخ
Bescheid {m} U پاسخ
Stellungnahmen {pl} U پاسخ ها
Antwort {f} [auf etwas] U پاسخ [به چیزی]
Antwortschreiben {n} U پاسخ نامه
entgegenen U پاسخ دادن
antworten U پاسخ دادن
ja <adv.> U بله [پاسخ]
baldige Rückantwort U پاسخ زود
Ich habe Bärenhunger. U آنقدر گشنه هستم که روده بزرگ روده کوچک را بخورد.
Antwort nicht nötig U نیازی به پاسخ نیست.
sich auf eine Anzeige melden U به آگهیی پاسخ دادن
ansprechen U پاسخ دادن [به چیزی]
eine Antwort schuldig bleiben U درماندن در دادن پاسخ
Empfang {m} U دریافت
Eingang {m} U دریافت
Erlangen {n} U دریافت
Entgegennahme {f} U دریافت
Abnahme {f} U دریافت
Erreichung {f} U دریافت
Erhalt {m} U دریافت
Empfinden {n} U دریافت
Erlangung {f} U دریافت
Es geht so. U بد نیست. [در پاسخ به حالت چطور؟]
keine Antwort auf die Frage geben U در پاسخ به پرسشی جاخالی دادن
reagieren [auf] U عمل کردن [در پاسخ به چیزی ]
Dringende Antwort erbeten. U لطفا فوری پاسخ دهید.
der Frage ausweichen U در پاسخ به پرسشی جاخالی دادن
an der [eigentlichen] Frage vorbeigehen U در پاسخ به پرسشی جاخالی دادن
Erwiderung {f} [auf etwas] U پاسخ [به چیزی] [اصطلاح رسمی]
unbedachte Antwort U پاسخ بدون ملاحظه [بی فکر]
entgegenen U پاسخ دادن [جواب کتبی]
leicht dahingesagte Antwort U پاسخ بدون ملاحظه [بی فکر]
Posteingang {m} U دریافت نامه
empfangen U دریافت کردن
rezipieren U دریافت کردن
Empfängerin {f} U دریافت کننده [زن]
Empfänger {m} U دریافت کننده
Akzeptor {m} U دریافت کننده
bekommen U دریافت کردن
Bareinnahme {f} U دریافت نقدی
Empfangsstelle {f} U محل دریافت
Bareinnahme {f} U دریافت پول
Antwort {f} [auf etwas] [Lösungsansatz] U پاسخ [به چیزی] [راه حل] [اصطلاح مجازی]
auf eine Erpressung [Drohung] anspringen U پاسخ دادن به باج گیری [ تهدیدی]
keine Angabe [n] [in Formularen] U بدون پاسخ [در برگه برای پر کردن]
reagieren U پاسخ دادن [ عمل کردن ] به دلیلی
antworten U پاسخ دادن [ عمل کردن ] به دلیلی
beantworten U پاسخ دادن [ عمل کردن ] به دلیلی
die Genehmigung einholen U اجازه را دریافت کردن
Steuer einziehen U مالیات دریافت کردن
downloaden U دریافت فایل [کامپیوتر]
eine Spritze bekommen U تزریق دریافت کردن
Befehlsempfänger {m} U دریافت کننده حکم
um Antwort wird gebeten [u.A.w.g.] U لطفا پاسخ بدهید [به دعوت نوشته شده ای]
auf eine Antwort drängen [in Bezug auf etwas] U برای پاسخ فشار آوردن [در رابطه با چیزی]
Aber ja doch! U خوب چرا! [پاسخ مثبت به پرسش منفی]
Um rasche Beantwortung wird gebeten. U از پاسخ فوری قدردانی می کنیم. [اصطلاح رسمی]
Daten herunterladen دریافت کردن اطلاعات [کامپیوتر]
arbeitslos sein U در دوران بیکاری [با دریافت کمک] بودن
Anschlagen {n} [eines Hundes] U پارس سگی [پس از دریافت بوی شکار]
Ist hier die Schlange für Auskunft? U این خط برای دریافت اطلاعات است؟
Er lässt mit sich handeln. U حاضر است پیشنهادهای دیگر را دریافت کند.
Außer [Mit Ausnahme von] zwei Schülern konnte niemand die letzte Frage richtig beantworten. U به غیر از دو دانش آموز هیچ کس نتوانست آخرین پرسش را درست پاسخ بدهد.
Er lässt mit sich reden. U حاضر است پیشنهادهای [عرضه های] دیگر را دریافت کند. [در خرید و فروش]
Zahlung erfolgt per Überweisung innerhalb von 14 Tagen nach Wareneingang. U پرداخت بوسیله حواله در خلال چهارده روز پس از دریافت کالا صورت می گیرد.
Die Antwort auf den Terrorismus muss bessere Geheimdienstinformation und bessere internationale Zusammenarbeit sein. U پاسخ به تروریسم باید اطلاعات بهتر سازمان مخفی و بهبودی همکاری های بین المللی باشد.
Port {m} U دریچه ای [مدار و اتصالی] که امکان ارسال و دریافت داده را میدهد [نرم افزار] [رایانه شناسی]
Anschluss {m} U دریچه ای [مدار و اتصالی] که امکان ارسال و دریافت داده را میدهد [نرم افزار] [رایانه شناسی]
Was sollte ich tun, wenn ich folgende Meldung bekomme: "Verbindung zum Server fehlgeschlagen"? U چکاری لازم هست انجام بدهم وقتی که پیغام زیر را دریافت کردم: ارتباط با سرور میسر نمیباشد؟
Erste-Hilfe-Anweisungen erhalten U دریافت دستورالعمل های کمک های اولیه [پزشکی]
Brückenfinanzierung {f} U وام موقتی [تا دریافت وام اصلی ]
Recent search history Forum search
1rezipieren
1من از دست تو ناراحت هستم
1salam man reza hastam سلام. من رضا هستم.
2Eine Bitte an Web Master!:-): Wir müssen jedesmal "(code amniati) schreiben bei jeder Frage..das nimmt viel Zeit:-(( und man verzichtet langsam auf diese Website..ich mag Ihre Website sehr ..aber..
1Publizist
1خوشحال هستم از آشنایی با شما
1پیشنهاد
2Kontrast
0پیام تشکر
0به علت بی سرپرست شدن فرزندم مجبور به ترک المان هستم نیاز شدید مالی دارم
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com